لبخند بزن...
درک میکنم خستگی این روزای هممونو...
هرچی دویدن و نرسیدنمونو....
تلاش هایی که نتیجه نداد..
دلی که شکسته شد...
اما،هنوزم در میان تمام ناامیدیهایش کورسویی نورامید پیدا میشود...
همانند زمانی که به پشت بام خانه مادربزرگ میروی در تاریکی مطلقش ناگهان،نوری از گوشه ایی وارد میشود لبخندی روی لبت برای لحظه ایی مهمان میشود...
آری همان لبخند....
#ذهنی_زیباتر_از_چهره
- ۰۱/۰۵/۲۰